دلایل روند ناکامی سکولاریسم در ایران دوران پهلوی

thesis
abstract

با اعلام مسیحیت به عنوان دین رسمی دعوای دین و سیاست در اروپا شروع شد و دولت خواستار دوری کلیسا از حکومت و تکفیک ساختارها و نهاد های دینی از ساختار های اجتماعی بود و به تدریج دین در جامعه به حاشیه کشیده شد و با آغاز دوران رنسانس و فروریختن حاکمیت کلیسا یکی از زمزمه های که مطرح شد بحث سکولاریسم بود. لذا سوال اصلی این پژوهش این است که دلائل ناکامی سکولاریسم در دوران پهلوی چیست؟ مفروض اصلی بر این استوار است که ریشه دار بودن تفکر دینی در ایران از جمله عوامل موثر در ناکامی سکولاریسم در دوران پهلوی است. سکولاریسم غرب توانست در کشورهای دیگر پیروانی پیدا کند از جمله در ایران. نفوذ تفکر سکولاریستی حتی به صورت اندک در ایران به اواخر عصر صفویه و اوایل عصر قاجار بر می گردد. تقلید از هنر غرب اولین راه نفوذ غرب در ایران است که در دوران صفویه صورت گرفت. دوران حکومت قاجار عصر نفوذ اندیشه های غربی و شکل گیری سکولاریسم در ایران است که در این دوران افرادی مانند: ملکم خان،آخوندزاده، میرزای کرمانی و طالبوف از پیشقراولان سکولاریسم در ایران محسوب می شوند. بنابراین در این دوره سکولاریسم در ایران شکل گرفت و در دروران پهلوی سکولاریسم در ایران حاکم شد و رشد یافت. رضا شاه پهلوی سعی کرد از طریق کشف حجاب،ستیز با سنت،ایجاد نهادهای نوین با مذهب و سنت مبارزه کند و اندیشه های سکولار را حاکم کند. بعد از وی محمدرضاشاه راه وی را ادامه داد.اما سکولاریسم در ایران دوران پهلوی ناکام ماند و نتوانست به حاکمیت خود ادامه دهد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که 1-روحانیت از دیرباز به لحاظ پیوند عمیق جامعه ایران با دین از اقتدار و نفوذ زیادی برخوردار بوده اند و دولت پهلوی با اقداماتی که بر علیه روحانیت انجام داد نتوانست اندیشه های سکولاری خود را گسترش دهد.2- ریشه دار بودن تفکرات دینی مردم از دیگر عوامل موثر در ناکامی سکولاریسم در دوران پهلوی است.3- کوشش برخی از طلاب و روحانیون تندرو برای زدودن دیوار میان دین وحکومت وکشاندن روحانیون به مبارزه سیاسی به سود دین نیز در ناکامی سکولاریسم نقش ایفا کرد. 4- نهاد های سکولار در ایران شکل نگرفتند چون روشنفکران که حامل این نهاد ها بودنداز سوی نخبگان و قاطبه مردم حمایت نشدند و همه دینداران اعم از روحانیون و غیر روحانیون هوادار حکومت دینی و دخالت دین در سیاست بوده اند پس این امر مانع از بوجود آمدن جامعه سکولار و مانع رشد سکولاریسم شد.

similar resources

دلایل ناکامی نظام برنامه ریزی توسعه درایران عصر پهلوی دوم

بیش از پنجاه سال است که از عمر نهاد برنامه ریزی در ایران می گذرد و دولت‘ هنچنان ان نهاد را مطمئن ترین راه توسعه و رشد اقتصادی کشور می داند. برنامه ریزی برای دولت‘ مهمترین عامل دلگرمی و امیدوارکننده ای بوده است تا کارگزاران و مجریان آن پیوسته باور داشته باشند‘ مهمترین و نهایی ترین رسالت خود را در قالب جامعه انجام می دهند. حال آنکه این منظر‘ ابتدایی ترین درک از سامان برنامه ریزی و مهمترین دلیل شک...

full text

اخوان المسلمین مصر در قدرت و دلایل ناکامی سیاسی

تحولات جهان عرب بسان یک طوفان قدرتمند شرایط را در بسیاری از کشورهای عربی از جمله مصر دگرگون نمود تا جایی که کمتر محقق و تحلیل گری قادر به پیش بینی دقیق سیر این تحولات بود. در آغاز خیزش در مصر، کمتر تقسیم بندیی از معترضان صورت می گرفت اما با سقوط حکومت حسنی مبارک، گروه های مختلف در اندیشه به دست گرفتن قدرت افتادند. در این میان اخوان المسلمین که باسابقه ترین و سازمان یافته ترین گروه سیاسی-ایدئولو...

full text

موانع همگرایی اجتماعی – فرهنگی ایران و افغانستان در دوران پهلوی

پس از جدایی افغانستان از ایران، این دوکشور به عنوان دو واحد مستقل سیاسی، همواره متأثر از جریانات و تحولات داخلی و دخالت های سیاسی و فرهنگی بیگانگان نتوانستند در عرصه های اجتماعی و به ویژه حوزه ی روابط فرهنگی به تعاملی هم سو و سازنده دست یابند. دامن زدن به اختلافات متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به ناچار سطح روابط اجتماعی – فرهنگی دو کشور با وجود تمامی اشتراکات از دین تا فرهنگ و زبان را دچار لطم...

full text

ناکارآمدی نخبگان سیاسی در کارآمدسازی روند توسعه ایران عصر پهلوی

در این مقاله، با رویکردی تاریخی- تحلیلی، بر اساس نظریه نخبه گرایی «پاره‌تو و موسکا»، به تحلیل عملکرد نخبگان عصر پهلوی، در روند توسعه یافتگی ایران می‌پردازیم. نخبگان ایران در تاریخ عصر پهلوی، به سه دسته تقسیم شده‌اند: 1. بخشی از نخبگان حاکم که اساسا خواهان توسعه کشور نبودند؛ 2. عده‌ای از نخبگان حاکم که در پی اصلاح و نوسازی بودند؛ 3. نخبگان فکری. گروه اول -که تحت عنوان نخبگان ضد توسعه از آن‌ها یا...

full text

موانع همگرایی اجتماعی – فرهنگی ایران و افغانستان در دوران پهلوی

پس از جدایی افغانستان از ایران، این دوکشور به عنوان دو واحد مستقل سیاسی، همواره متأثر از جریانات و تحولات داخلی و دخالت های سیاسی و فرهنگی بیگانگان نتوانستند در عرصه های اجتماعی و به ویژه حوزه ی روابط فرهنگی به تعاملی هم سو و سازنده دست یابند. دامن زدن به اختلافات متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به ناچار سطح روابط اجتماعی – فرهنگی دو کشور با وجود تمامی اشتراکات از دین تا فرهنگ و زبان را دچار لطم...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه اصفهان

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023